خبر خیلی کوتاه بود،وآنقدر سریع که حتی مجال برگشتن وخیره شدن به صفحه تلویزیون را پیدا نکردم.همیشه همینطور است.گوینده خبر تقریباً در عرض پنج ثانیه گفت:رسول ملاقلی پور،کارگردان پرتلاش سینمای دفاع مقدس براثر عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت.کوتاهی خبر به هیچ وجه شایسته روح بزرگ ملاقلی پور نبود،اما واقعیت داشت.کارگردان افق،سفر به چزابه،هیوا،قارچ سمی،نسل سوخته و... چه زود پرکشید.جوان نبود وناکام نمرد،اما ما هنوز کامی از او برنگرفته بودیم.این ماییم که ناکام ماندیم.هنوز طنین « بمیرید بمیرید از این عشق بمیرید»افق و «پنجره دن داش گلی آی بری باخ بری باخ»هیوا در گوشم هست.
ملاقلی پور بیشتر یک کارگردان اجتماعی بود تا جنگی.فیلم های او چه به لحاظ محتوا وچه از نظر تکنیک منحصر به فرد بود؛به گونه ای که اکنون به جرات می توان صحبت از سینمای ملاقلی پور کرد.می توان گفت جنگ مثل هیوا ،مثل افق و... و میم مثل ملاقلی پور.آری ملاقلی پور اکنون مثال زدنی است.با رفتن او واقعاً یک پای سینمای ایران می لنگد. آیا باردیگر مادر زمان ،رسول دیگری خواهد زایید تا پیغامبر عرصه های ناشناخته سینماباشد؟ بعید است؛زیرا انسان های بزرگ تکرار نمی پذیرند.
می گویند برخلاف قیافه خشن اش دلی نازک داشت.آنقدر صمیمی بود که می توانستی او را رسول صدا کنی.وحال ما چه می توانیم گفت جز اینکه رسول عزیز! بهتر است تا بیشتر از این شرمنده تو نشده ایم،زبان به کام بگیریم و به این فکر کنیم که آیا بار دیگر مادر زمان...
فرزندسبلان! پسر جیران! بخواب،آسوده بخواب.